سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دوستِ بخیل، خیری نیست . [امام علی علیه السلام]

 

یا به اندازه ی  آرزوهات تلاش کن

یا به اندازه ی  تلاشت آرزو کن

www.k-kamran.com


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط کامران کهنموئی 88/4/5:: 9:30 صبح     |     () نظر

 

یه نمره بیست برای درس ساده تاریخ

زنگ قبل درس جالبی داشتیم ، درسی راجع به باکتریها که بعداز مدتی که کنار هم زندگی میکنند. ماده ای برای نابودی هم می سازند، ماده ای شبیه به الکل ، که باعث نابودیشون می شه  فهمیدم عامل مهم نابودی هر موجودی خودشه ، فهمیدم اما باور نکردم هیچ وقت باورنمی کنم که آدما با حیوونا و موجودات د یگه فرقی نکنن تاریخ و ورق بزن . زنگ بعد تاریخ داریم ، تو راحت تاریخ و ورق می زنی اما تاریخ به همین راحتی ها رقم نخورده . صفحه به صفحه ی تاریخ جنگ است و جنگ

چقدر کم جا می گیره تعداد کشته ها رو  نوشتن ، چقدرکم جا می گیره تو یک صفحه روزهای سخت آدمای دیروز و برای عبرت آدمای امروز نوشتن . تاریخ کشتار ، تاریخ مرگ ، تاریخ کشتن... یه ساعت! یه روز! یه سال! یه قرن ، راحت نوشته می شه ، اما سخت باید حسش کرد . هر روز جنگ هر روز طعمه شدن ، طعمه شدن آدمایی برای خواسته ی آدمای دیگه ، مردن ، برای جاه طلبی و طمع . چقدر بی ارزش ، انگار اصلا زنده نبودن ، آدم نبودن ، روح نداشتن چقدرساده

چقدر ساده نوشتن درس ساده ی تاریخ رو ، که سخت ترین درس برای آدمایی بوده که توی تاریخ زندگی می کردن . تو کتاب تاریخ زمان چه زود میگذره و آدما چقدر زود پیر میشن و زندگی چقدر زود از بین میره . کشتار ، جنگ ، کودتا ، جنگ جهانی اول ، دوم، هزارم اینم تیترای درشت درس ساده تاریخ . عجب سرگذشت پاکی برای آدما ، عجب گذشته شیرینی ، واقعا که آفرین ،

یه نمره بیست برای درس ساده تاریخ .

زنگ بعد فیزیک ، قلب با حرکت مکانیکی ماهیچه ها کار می کنه .

 بمب : بمب اتم با آزاد شدن انرژی هسته اورانیوم کار می کنه ، دانشمند کسیه که بمب اختراع می کنه معروف میشه . و جایزه صلح مال کسیه که قلب آدما رو با همین بمب از کار می اندازه و تواین کلاس نمره بیست میگیره و نمره صفر مال کسیه که با همین انرژی به قلب آدما زندگی می بخشه و مردود میشه .

عاقبت رسیدیم به زنگ آخر ، امروزم تموم شد.

فردا چی داریم؟ ریاضی - جغرافی - هنر

زنگ تفریح چی ؟ ...

 

www.k-kamran.com

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط کامران کهنموئی 88/2/11:: 2:18 عصر     |     () نظر

 

این روزها یا من خیلی کوچک شدم، یا آرزوهایم خیلی بزرگ!

که هر روز دست نیافتنی تر می شوند

 

یاد کودکی ها به خیر، آن زمان که  خیلی بزرگ تر بودم

درست به اندازه آرزوهایم

 

www.k-kamran.com


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط کامران کهنموئی 88/1/28:: 3:27 عصر     |     () نظر

 

اعزام ( رایگان ) هنرمندان هنرهای تجسمی به

خارج از کشور

www.k-kamran.com


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط کامران کهنموئی 88/1/25:: 11:0 صبح     |     () نظر

چی می شد اگه :

چرا بعضی ها حرف های اضافی می زنند ، چه اشکالی داره صبح که می خوای بری سر کار ، توی صف اتوبوس یا مترو اینقدر وایسی تا اسفالت زیر پات سبز شه! و باز چه اشکالی داره که یکی قلدر تر از تو مثل قارچ جلوت سبز شه و با پر رویی بدون نوبت سوار اتوبوس یا مترو بشه ، بعد شم اگه اعتراض کنی و شانس بیاری کتک نخوری ، چهار پنج تا لیچارم بارت کنه

تازه بعد از این همه مصیبت وارد اتوبوس یا مترو که میشی ، اونم با فشار پشت سری ، تازه باید مثه گوشت قصابی به میله اتوبوس یا مترو آویزون شی تا خستگیت در بره (خسته نباشی) بالاخره با هزار مصیبت و بدبختی بعد از عوض کردن چند تا اتوبوس یا مترو به محل کارت میرسی، خودتو میندازی روی صندلی! البته اگه محل کارت جای نشستن داشته باشه ، تا خستگیه این همه جنگ و جدال از تنت جدا شه. بعد از رادیو میشنوی که گوینده پس از گفتن جملاتی مثه : قربون شما ، فداتون بشیم – ما بدون شما آب نمی خوریم. عزیزان ، شنوندگان عزیز ، لطفا از وسائل عمومی برای تردد در شهر استفاده کنید راحت ترید.! همینجاست که از کوره در میری رادیو رو خاموش می کنی و زیر لب چند تا فحش آبدارم به اون میدی. اون بنده خدا هم مثل خودته ، یه نوشته جلوش گذاشتن که بخونه. اما اگه همونایی که مسئولن و نا سلامتی مدیرن ، دو سه ماه وادار بشن که از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنن به خاطر خودشونم که شده یه فکری به حال این معضل خواهند کرد

 بالاخره میرسی سر کارت . می بینی اعصابت خورده با ارباب رجوع بد خلقی می کنی ، اونم که یکی مثه خودته با تو بد خلقی می کنه . اگه کارگر باشی کارت رو نمی تونی درست انجام بدی ، کارمند باشی همینطور  خلاصه وقت می گذره و ساعت کارت تموم میشه ولی پیش وجدانت البته ببخشید ( اگه داشته باشی) می بینی امروز کار مثبتی انجام ندادی ، بالاخره با همون مصیبت سر کار رفتن و تکرار همون وقایع ، بر می گردی خونه ، یه آبی به سرو صورتت میزنی و می ری تو فکر ، پیش خودت میگی

چی می شد اگه : صبح که پا میشم بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی با عیال ، با آرامش سوار اتوبوس یا مترو بشم که خیلی تمیزه و جای نشستن داره . با یک سلام گرم وخسته نباشید گفتن به راننده روی صندلی بشینم ، اگه تابستون باشه هوای اتوبوس خنک و اگه زمستون بود گرمای ملایم داخل اتوبوس ، گپ زدن با مسافر بغل دستی ، کمی مطالعه کتاب یا روزنامه به محل کارم برسم ، و بالاخره با برخورد مهربان با ارباب رجوع  یا مشتری یا هر کی که بمن مراجعه می کنه، کارش و راه بندازم. واقعا میشه ، آیا کارآیی من یا امثال من بیشتر نمیشه و کار آیی بیشتر باعث پیشرفت جامعه نخواهد شد؟؟؟!!! قابل توجه روانشناسان ، جامعه شناسان ، کارشناسان و برنامه ریزان

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط کامران کهنموئی 88/1/21:: 8:12 عصر     |     () نظر

 

هد یه نوروزی

www.k-kamran.com


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط کامران کهنموئی 88/1/20:: 8:47 عصر     |     () نظر