سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بپرس و خودداری مکن و شرم مدار که این دانش را نه متکبّر و نه کمرو فرا نمی گیرند . [امام باقر علیه السلام ـ در پاسخ به پرسشهای ابو اسحاق لیثی ـ]

 عدالت

 

چه کلمه زیبائی ، آدم اینروزها وقتی که این کلمه رو از دهن بعضی ها توی این دوره زمونه میشنوه . واقعاً به فکر فرو میره و بعضی وقتها خندش میگیره از این آدما که این کلمه رو هی تکرار میکنن و هی از بی عدالتی دیگران حرف میزنن . اگه میخوای یه چشمه از این عدالتو ببینی دنبال من بیا ، تا ببینی دور وبرت چقدر عدالت ریخته . مواظب باش ! مواظب باش که تو این همه عدالت غرق نشی

میخوام داستانی براتون بگم ، البته داستانی مستند 

یکی بود یکی نبود        میزنن زیره چشت میشه کبود

کی بود کی بود ؟          هیشکی نبود

یه نقاشی بود که مدت زیادی برای دیگـران کار می کرد (هم نقاشی درس میداد و هم نقاشی میکرد ) بعداز سی سال تلاش ، یه مقداری پول جمع کرده بود و خواست برای خودش کار کنه ، رفت و مغازه ای رو اجاره کرد و مشغول کار شد ، چند ماهی گذشت ، یه روز صبح از طرف یکی از هنر جوها با نقاش تماس گرفته شد که چه نشستی شهرداری تمامی مغازه ها و واحدهای برج و (منظور همان محلیه که نقاش مغازه اجاره کرده بود ) پلمپ کرده ، حالا این که نقاش چه حالی بهش دست داد بماند . خودشو با سرعت به محل رسوند همهمه ای بود . هرکی یه چیزی می گفت تا اینکه همه صدا ها یکی شدو به مامورا گفتن بابا صاحب ملک کارش خلاف بوده ، ما هفتاد خانه وار چه گناهی کردیم ؟ جوابی نیومد در همین لحظه یکی از کسبه فریاد زد تو این هشت سال که مغازه ها و واحدهای این برج یا فروخته ویا اجاره داده شدن شهرداری کجا بوده ؟ چشو گوششو با چی بسته بودن ؟ وحالا یه سئوالی ام اینجا پیش میاد که ، صاحب ملک خلاف کرده ، مستاجرین باید تقاص پس بدن؟ قابل توجه مدعیان اجرای عدالت و قابل توجه حقوق بشریا

یاد ضرب المثل : گنه کرد در شوشتر آهنگری ، در تهرانپارس توی برج سبز زدن سر مسگری

خلاصه سرتونو درد نیارم یه دوسه روزی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دو باره کسبه شروع بکار کردن . چون موعد قرارداد اجاره مغازه نقاش و بعضی از کسبه داشت تمام می شد و صاحب ملک هم به علت بدهکاری و کلاهبرداری متواری شده بود . مجبور شدن برای شکایت به دادسرای ناحیه برن .رفتن همان و دست از پا درازتر برگشتن همان . قضیه اینطور شد که بعد از پر کردن ورقه دادخواست و فتوکپی گرفتن و بقیه موارد ، رفتن که دادخواست رو در محل مربوطه بجریان بیاندازن که به آنها از طرف مسئول قسمت گفته شد کسانی که طلبشان بیشتر از پنج میلیون باشه باید وکیل بگیرن و در ازای هر یک میلیون طلب پانزده هزار تومان به دادسرا بپردازن . یعنی نقاش که شش میلیون طلبکاربود باید نود هزار تومان بپردازه به اضافه پولی که به وکیل بایدبده حالا باهم میخوایم مسئله ای رو حل کنیم البته اگه بتونیم

صورت مسئله : شخصی شش میلیون تومان سرش کلاه رفت ، گفتن چند صد هزار تومان دیگر هم بده وبعد مقداری آب در هاون بریز وبکوب تا حوصله ات سر نره، حالا پیدا کنید کلاه بردار را

جواب : یا آن شخص گوشش دراز بوده یا روی پیشونیش چیزی نوشته شده بوده ؟؟؟

بگذریم، اونا برگشتن سر کاراشون و بعد از چند روز تلفناشونم قطع شد .البته به درخواست یکی از طلبکارای صاحب ملک در واقع رگ ارتباطی مشتری با کاسبها قطع شد . بگردم این همه عدالتــو

هفت سال این نقاش بیمه بود ، حالا که برای خودش کار می کنه ومیخواد بیمه اش رو ادامه بده میگن نمیشه

البته در بیمه های اجتماعی نه (بیمه های اشتباهی) خفه شدیم از این همه

عدالت

تکرار همین عمل در تاریخ 30 /09 / 1389


نوشته شده توسط کامران کهنموئی 85/2/17:: 6:53 صبح     |     () نظر

اگر زخمی زعشقم ، مرحمم باش

اگر خرد م زکس ، بنیان من باش

مرا گرد ولت عالم ندادی

همین بس ، لحظه ای د ر یاد من باش

***************

زد م بر صور اسرافیل ، دمی از عمق بنیاد م

که عالم را خبر باید، از این فریاد که سر داد م

مرا د ر عالم خاکی ، گلی رسته زبستانی

که غافل ، آفتی افتاد و گل را خود زکف داد م

 محمد افشانی  هنرجو


نوشته شده توسط کامران کهنموئی 85/2/16:: 8:55 عصر     |     () نظر

خواستن توانستن است

این حرف بارها شنیده شده ،هم تو شنیدی هم من، اما آیا بهش اعتقاد و ایمان د اریم . بذار اینجوری بگم ، ما اگه باور داشته باشیم که روحی از خدا در ما دمیده شده ، دیگه شکی تو این حرف برامون نمی مونه ، اگه باور کنیم تکه ای از وجودی قادر و توانا هستیم ، وجودی که هر آن اراده کنه ، اون اراده عملی میشه . اگه اینو باور کنیم اون وقت می فهمیم که اشرف مخلوقات بودن ، خلیفه الله بودن یعنی چی ، اینجاست که اراده ، خودشو نشون میده و خواستن معنی پیدا می کنه . فکر کن ، اگه ما مثل سایر موجود ات بودیم و یک راه مشخص برای تکامل داشتیم و در یک مسیر مشخص قرار داشتیم ، به نظرت بازم اشرف مخلوقات می شدیم ، مسلمه که نه . مابرای این آدم شدیم و اشرف مخلوقات ، چون فکر داریم ، اراده داریم و از همه مهمتر اینکه ، هر چی بخواهیم ، اگر واقعا بخواهیم و خواسته ماهم منطقی باشه به اون خواسته خواهیم رسید . ومیتونیم با خواستن راهمونو خود مون انتخاب کنیم . خواستن یعنی تعیین هدف ، وتعیین هدف یعنی جهت دادن به زندگی ، یعنی دیگه باری به هر   جهت نبودن ، راه داشتن ، راهنما داشتن ، انگیزه و هدف داشتن وسر انجام رسیدن

عاشق باشو بخواه که میرسی ، چون

(( خواستن توانستن است ))

  به امید آنروز که از خواسته های بدست آمده بتوانیم به ((درستی)) و به نفع جامعه استفاده کنیم 

 


نوشته شده توسط کامران کهنموئی 85/1/25:: 3:43 عصر     |     () نظر

د ید ن یا نگاه کرد ن ، مسئله این است !

شاید دو کلمه بالا فرق زیادی با هم نداشته باشن و حتی توی لغت نامه عمید ، دهخدا و هزارتا لغت نامه دیگه وبه هزارزبون دیگه معنی هاشون یکی باشه ،اما می دونی معنیشون تو چه زبونی باهم فرق می کنه ،آره خودشه ،زبون پاک وصادق چشمها. چشمهایی که درعین خاموشی هزار حرف برای گفتن دارن وصادقترین زبون برای آدما هستن . تواین زبون پاک دوکلمه بالا فرق زیادی باهم دارن . تو ممکنه خیلی چیزها روببینی وهزاربار هم این کارو تکرار کنی وازش به راحتی بگذری واصلا تو زندگیت تاثیری نذاشته باشه ، امانگاه کردن فرق داره ،اگربه چیزی نگاه کنی حتما ازاون تاثیر میگیری چون این دفعه سطحی نبوده بلکه با دریچه چشات کاملا درکش کردی

هنرمند باید بلد باشه خوب نگاه کنه ، فرق هنرمند و دانشمندبا آدمای عادی تو همینه . اگه از عادی بودن خسته شدی ومیخوای هنر مند یا دانشمند باشی باید اول از چشات شروع کنی بهشون یاد بده ، آره براشون کلاس بذار ، کلاس نگاه کردن نه فقط دیدن . وقتی به چیزی نگاه می کنی اونو با همه وجود درکش می کنی وحالا اون جزئی از توئه ، حالا دیگه تو مال اونی و اون مال تو . نگاه کن اما نه هر چیزی رو که هر چیزی ارزش نگاه تو رو نداره ، نگاه کن اما بدون ، نگاه کردن باید با عشق باشه ، به هر چیز قشنگی که نگاه کردی عشق بورز و خوب حسش کن چون الان اون جزئی از توئه ، واینم بدون که یه نقاش به سه چیز نیاز داره : نگاهش ، احساسش و قلمش . منظور از نگاه همون فهمیدنه و منظور از احساس عمق این فهمیدنه و منظور از قلم وسیله ای برای نشون دادن این حس به دیگرانه بدون حالا تو برنده شدی ، چون چشات فرق دیدن و نگاه کردنو میدونه


نوشته شده توسط کامران کهنموئی 85/1/12:: 2:2 عصر     |     () نظر

<      1   2   3   4   5